نوشته های... |
دلگیرم،میگریم،میخشکم،میمیرم... نفس هایم بسی تنگ است... _چرا؟ _چون لحظه ها،اندیشه هایم پر ز آهنگ است... وز آن چین و شکن هایی که بررخسار روزهایم فتادست... اعمالم کمی کمرنگ و خاموش،وبیش سرد و بسی لنگ است... _چه آهنگی؟ _تامل اندکی...اندک درنگی... نمی آید به یادت آن قضاوت های یک سو و فشنگی؟! همان آهنگ حکم تندو تلخت که تحمیلی مرا در شنیدارش فکندی... و تو چه میدانی...؟ چه میدانی...؟ چه میدانی...؟! :( [ چهارشنبه 98/8/8 ] [ 4:27 عصر ] [ fatemeh1023 ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |