نوشته های... |
سودای دلم می نوازد قلبم را،و طنین اش می شود طنین انداز جان... و جان می گیرد این جان از آهنگ خوش دل... دل می سراید عاشقانه،می نوازد با بهانه،بی بهانه... وصال یار،تنها دلیل تک نوازی دل و ترانه سرودن قلب... جانا: بیدارم اما خیال تو در سر دارم... چشمانم بسته و خواب هایم خلاصه می شود در کابوس...و کابوسی نیست برایم هراس انگیزتر از شکستن میثاق میان من و تو... به اسارتت درآمده ام در این قفس بی اسیر... محبوس زندان قلبت شدم و تو،زندانبان زندانی عاشق،که منم... لحظه های با تو بودن،حس و حالیست که حتی کلمات هم از توصیفش عاجزند... عاشقی،چون مستی و این مستی،پایانی ندارد... [ دوشنبه 98/3/6 ] [ 4:59 عصر ] [ fatemeh1023 ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |