سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های...
 
قالب وبلاگ

حقیقت یعنی یک پدر،که شرمنده می شود در برابر دختر و پسر...

حقیقت یعنی یک مادر،که می خوابد زودتر،که نبیند اشک دخترکه می گرید...که می گرید آنچنان که صدایش بانگ اذان کوچه می شود؛که نمی شنود مادر...که می گرید مادر در اتاق تاریک با چشمان بسته همپای دختر که ندارد آذوقه،که ندارد نانی،که ندارد آبی،بدهد دختر بابا که سیرش کند حداقل برای امشب...

حقیقت یعنی یک پسر،که نمی خواند درسش،که نمی نویسد مشقش،که می فروشد دسته گلی اقاقی بر سر چهارراه خانه ی ما...

حقیقت یعنی یک مرد که نه،نامرد،که بازی می کند با احساسات یک دختر...و با اشتیاق شرح می دهد برای نارفیقانش...

حقیقت یعنی همین مردان و حیای گمشده زنان...

حقیقت یعنی سلطان بودن و ندانستن اصول و فروع دین...

حقیقت یعنی قورمه سبزی بی گوشت،گریه های بی اشک،بغض های آدم کش،بی رحمی دریا و زمین،عشق های دروغین و تزویر مردمان و جنگ های نابرابر...

و در عین حال...

حقیقت یعنی سفره های رنگارنگ...

حقیقت یعنی مادری که می خندد همراه دختر و صدای تبسمش می پیچد در کوچه پس کوچه های فضای مجازی...

حقیقت یعنی مدرسه های آنچنانی پسر من و تو و فریاد نه بر سر آن پسرک گل فروش و اشکی که از کنار چشمش سرازیر می شود،که زمین برایش و آسمان یه حالش می بارد...اما من و تو غافل از آن...

حقیقت یعنی شهریار،یعنی فرهاد،یعنی مجنون،که طواف کردند محبوبشان را...

حقیقت یعنی مرگ،که مرا با خود می برد،که تورا با خود می برد،که تنها یادگارمان می شود نامی روی سنگ قبر یا عکسی آویخته شده بر دیوار خانه عزیزانمان...آن هم شاید تا زمانی که آگهی ترحیم مان برایشان تازگی دارد...

حقیقت یعنی دنیای نامرد که رحم نمی کند به مرد و نامرد...

و حقیقت یعنی بازگشت به سوی اوست و اوست که می داند حقیقت حقیقی این دنیارا...


[ دوشنبه 98/3/6 ] [ 12:15 عصر ] [ fatemeh1023 ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 269
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 61004